جدول جو
جدول جو

معنی سماع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سماع کردن
پایکوبی و رقص کردن
تصویری از سماع کردن
تصویر سماع کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
خیال کردن، حدس زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
در گوش گذاشتن اگر سعادت دو جهانی می خواهید اینسخن در گوش گذارید (کلیله و دمنه) گوش فرا دادن شنیدن گوش فرا دادن شنودن اصغاء کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دفع شر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
پدافندیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساطع کردن
تصویر ساطع کردن
برافشاندن، افشاندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
به پایان بردن، مردن
فرهنگ لغت هوشیار
درودی رساندن درود گفتن فرنافتن درود گفتن به کسی تهیت گفتن کسی را کلمه سلام را بر زبان جاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمبل کردن
تصویر سمبل کردن
کاری را که سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار کردن
تصویر سوار کردن
کسی را بر مرکوبی نشاندن تا از جایی به جایی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواد کردن
تصویر سواد کردن
نوشتن از روی مکتوب و نوشته اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ سیاه در آوردن، یا سیاه کردن روی. (چهره) صورت خود را به رنگ سیاه درآوردن، توضیح این کار در ماتم و سوگواری معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
دردسر آوردن مزاحمت ایجاد کردن به سبب بانگ و فریاد. یا صداع شقی. درد نیمه سر درد یک طرف جمجمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
تصور کردن، پنداشتن، شک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلام کردن
تصویر سلام کردن
درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصور کردن انگاشتن، پنداشتن توهم کردن: تو گمان کردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی ک (مثنوی)، شک کردن تردید کردن: در هستی خدای گروهی گمان کنند وندر سخاوت تو نکردست کس گمان. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایع کردن
تصویر مایع کردن
ویتاختن
فرهنگ لغت هوشیار
ویران کردن خراب کردن: ... . اما یک مسمار آن چنان محکم نشسته بود که گر خانه را مسمار میکردی بر نمی آمد
فرهنگ لغت هوشیار
بدرود کردن بدرود کردن خداحافظی کردن: درودگر زن را وداع کرد... یا عالم (جهان) فانی را وداع کردن، مردن در گذشتن: از کثرت جزع پهلو بر بستر ناتوانی نهاده در همان ماه عالم فانی را وداع کرد و بعالم بقا پیوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمبل کردن
تصویر سمبل کردن
((~. کَ دَ))
کاری را سرسری و بدون دقت انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوال کردن
تصویر سوال کردن
((~. کَ دَ))
گدایی کردن، طلب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
((~. کَ دَ))
پنداشتن، تصور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوار کردن
تصویر سوار کردن
کسی را بر مرکب نشاندن، بر نشاندن، جا دادن چیزی بر روی چیز دیگر مثل جای دادن نگین بر روی انگشتری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمام کردن
تصویر تمام کردن
Finish, Terminate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
Defend, Vindicate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شجاع کردن
تصویر شجاع کردن
Embolden
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
Blacken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
Hunch, Presume, Speculate, Surmise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قمار کردن
تصویر قمار کردن
Gamble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pressentir, presumir, especular, supor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
закончить , завершить
دیکشنری فارسی به روسی
принимать ванну
دیکشنری فارسی به روسی
защищать , оправдывать
دیکشنری فارسی به روسی