- سماع کردن
- پایکوبی و رقص کردن
معنی سماع کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیال کردن، حدس زدن
در گوش گذاشتن اگر سعادت دو جهانی می خواهید اینسخن در گوش گذارید (کلیله و دمنه) گوش فرا دادن شنیدن گوش فرا دادن شنودن اصغاء کردن
دفع شر نمودن
پدافندیدن
برافشاندن، افشاندن
به پایان بردن، مردن
درودی رساندن درود گفتن فرنافتن درود گفتن به کسی تهیت گفتن کسی را کلمه سلام را بر زبان جاری کردن
کاری را که سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن
کسی را بر مرکوبی نشاندن تا از جایی به جایی رود
نوشتن از روی مکتوب و نوشته اصلی
برنگ سیاه در آوردن، یا سیاه کردن روی. (چهره) صورت خود را به رنگ سیاه درآوردن، توضیح این کار در ماتم و سوگواری معمول بود
دردسر آوردن مزاحمت ایجاد کردن به سبب بانگ و فریاد. یا صداع شقی. درد نیمه سر درد یک طرف جمجمه
تصور کردن، پنداشتن، شک کردن
درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
تصور کردن انگاشتن، پنداشتن توهم کردن: تو گمان کردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی ک (مثنوی)، شک کردن تردید کردن: در هستی خدای گروهی گمان کنند وندر سخاوت تو نکردست کس گمان. (فرخی)
ویتاختن
ویران کردن خراب کردن: ... . اما یک مسمار آن چنان محکم نشسته بود که گر خانه را مسمار میکردی بر نمی آمد
بدرود کردن بدرود کردن خداحافظی کردن: درودگر زن را وداع کرد... یا عالم (جهان) فانی را وداع کردن، مردن در گذشتن: از کثرت جزع پهلو بر بستر ناتوانی نهاده در همان ماه عالم فانی را وداع کرد و بعالم بقا پیوست
کسی را بر مرکب نشاندن، بر نشاندن، جا دادن چیزی بر روی چیز دیگر مثل جای دادن نگین بر روی انگشتری
Finish, Terminate
Defend, Vindicate
Embolden
Blacken
Hunch, Presume, Speculate, Surmise
apostar
pressentir, presumir, especular, supor
закончить , завершить
принимать ванну
защищать , оправдывать